برای شاهین و زهرا، که در تاریکیِ شبِ شهرشان گم نخواهند شد. خانه را رها میکنیم، با این که نه باری برای بستن داریم و نه مقصدی برای سفر سراغ. باد شمالی کمکم شهر را پر خواهد کرد و ما با دستمالهای سرخ پرههای پنکه را میبندیم که تا تابستان بعد بیمصرف بماند. درز پنجرهها را باید با دستمالهای بنفش گرفت- چرا که راحت با فراموش کردن وجود خودشان به کِش تبدیل میشوند- و باید پذیرفت که دستمالهای سیاه به هیچ دردی نمیخورند جز ستردن اشک در مراسم عزاداری. افضلالالوان لون مستطیر
زبانپریش، خام ، استوار، دست به جیب
عصری که آب را شکافتیم
دستمالهای ,وجود ,بنفش ,خودشان ,کِش ,پنجرهها ,با دستمالهای ,با فراموش ,راحت با ,چرا که ,گرفت چرا
درباره این سایت